اللهم عجل الولیک الفرج 

حدیث
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل ریحانه ها آیت الله سیستانی
نويسندگان
پخش زنده حرم
حمایت می کنیم

 




[ چهار شنبه 1 آبان 1392 ] [ 12:10 قبل از ظهر ] [ منتظر ]

نام نویسنده سید امین

آدرس وبلاگ

prince1369-1.loxblog.com




[ چهار شنبه 20 شهريور 1392 ] [ 7:50 بعد از ظهر ] [ سیدامین ]

 

خدایــــــــــــــا همیشه و هر لحظه به یـــــادم بیــــاور که:
‍‍‍
نامحـــــــــرم ... نامحـــــــــــــرم اســــــــت

چه در دنیـــــــــای حقــــــــیقی
چه در دنیای مجــــــــــــازی
‍.
.
.
یادمـــــــــان بینداز .... فاطمه(س) را که از نابینــــا رو می پوشاند... 





برچسب‌ها: خلوت دل (مناجات),
[ چهار شنبه 22 خرداد 1392 ] [ 3:22 بعد از ظهر ] [ منتظر ]

 من همینم!
نه صدای نازکی دارمـــ
نه قلبی بی درو پیکر
نه نازی ،برای نازیدنــــ
نه ناخنـــ های پرنسی
من همینمـــ
... چادرسیاهی ساده میپوشم
فقط به ناز چادرم می نازم همین..





برچسب‌ها: فقط به ناز چادرم می نازم همین, , ,
[ سه شنبه 24 ارديبهشت 1392 ] [ 8:3 قبل از ظهر ] [ منتظر ]

 گاهی چادرم خاکی می شود

چادر مشکی ام از در و دیوار شهر خاکی می شود

از نگاه های طعنه آمیز خاکی می شود

از حرف های سیاه خاکی می شود...

گاهی چادرم را خودم خاکی می کنم!

چادرم را می شویم تا غبار شهر را از رویش پاک کنم

تا سنگینی نگاه ها را پاک کنم ...!





برچسب‌ها: چادر خاکی, , , ,
[ سه شنبه 24 ارديبهشت 1392 ] [ 8:3 قبل از ظهر ] [ منتظر ]

      

 آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند...
من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم... 

آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود...
من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم... 


آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند...
من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم... 

آنان چفیه را سجاده می کردند وبه خدا می رسیدند ...
من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم... 

آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند ...
من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم... 

آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند...
من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم...





برچسب‌ها: انها چفیه داشتند, , , , , , من چادر دارم , , , ,
[ سه شنبه 24 ارديبهشت 1392 ] [ 8:3 قبل از ظهر ] [ منتظر ]

 افسران -  حواست باشد....

 
 
 
 
 
  
 
 
 
 
 
 
 
حواست باشد....
داریم جایی "زنـدگـــی" میکنیم کـه:
هَرزگی "مـُـــــد" اســت (!)
بی آبرویــی "کلاس" اســـت (!)
مَســـــتی دود "تَفـــریــح" اســـت (!)
رابطه با نامحرم "روشــن فکــری" اســت (!)
گــُـرگ بــودن رَمـــز "مُوفقیت" اســـت (!)
بی فرهنگی "فرهنگ" است(!)
پشت به ارزش ها واعتقادات کردن نشانه "رشد ونبوغ" است(!)
و......................
خدایا ممنون که نه باکلاسم نه روشنفکر ونه... فقط تو رو میخواهم و بس
و تو ای همسنگر





برچسب‌ها: حواست باشد, , , , ,
[ پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392 ] [ 1:52 بعد از ظهر ] [ منتظر ]

شهید چمران

افزایش ظرفیت

" خدایا از تو می خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم. دنیا ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند. سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ وغیبت ، قلب های ما را تیره و تار ننماید. خدایا! به ما آنقدر ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم. خدایا به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم و در برابرعظمت تو خود را نبینم."

 

فقر مرا پروراند

" فقر و بی چیزی بزرگترین ثروتی بود که خدای بزرگ به من ارزانی داشت. همت و اراده مرا آنقدر بلند کرد که زمین و آسمان ها نیز در نظرم ناچیز شدند. هنگامی که شهیدی خون پاکش را در اختیارم می گذارد و فقر اجازه نمی دهد که یتیمانش را نگبهانی کنم. هنگامی که مجروحی در آخرین لحظات حیات به من نگاه می کند و با نگاه خود از من تقاضای کمک دارد ، من می سوزم، آب می شوم و قدرت ندارم کمکش کنم. هنگامی که در سنگر خونین ترین قتالها و جنگ آوری، از گرسنگی شکمش خشک شده و نمی تواند آب را از گلو فرو بدهد من که اینها را می بینم و صبر می کنم دیگر ترس و وحشتی از فقر ندارم. این قفس آهنین را شکسته ام و آنقدر احساس بی نیازی می کنم که زیر سخت ترین ضربه ها و کوبنده ترین هجوم ها از هیچ کس تقاضای کمک نمی کنم. "

 

 





ادامه مطلب
[ سه شنبه 27 فروردين 1392 ] [ 3:17 بعد از ظهر ] [ منتظر ]

شهید چمران

دنیا

" دنیا میدان بزرگ آزمایش است که هدف آن جز عشق چیزی نیست. در این دنیا همه چیز در اختیار بشر گذاشته شده، وسایل و ابزار کار فراوان است، عالیترین نمونه های صنعت، زیباترین مظاهرخلقت، از سنگریزه ها تا ستارگان، از سنگدلان جنایتکار تا دلهای شکسته یتیمان، از نمونه های ظلم و جنایت تا فرشتگان حق و عدالت، همه چیز و همه چیز در این دنیای رنگارنگ خلق شده است. انسان را به این بازیچه های خلقت مشغول کرده اند. هر کسی به شأن خود به چیزی می پردازد، ولی کسانی یافت می شوند که سوزی در دل  و شوری در سر دارند که به این بازیچه راضی نمی شوند. این نمونه های زیبای خلقت را دوست دارند و می پرستند.

 

تو مرا عشق کردی

" خدایا تو مرا عشق کردی که در قلب عشاق بسوزم. تو مرا اشک کردی که در چشم یتیمان بجوشم. تو مرا آه کردی که از سینه بینوایان و دردمندان به آسمان صعود کنم. تو مرا فریاد کردی که کلمه حق را هر چه رساتر برابر جباران اعلام نمایم. تو مرا در دریای مصیبت و بلا غرق کردی و در کویر فقر و حرمان تنهایی سوزاندی. خدایا تو پوچی لذات زودگذر را عیان نمودی، تو ناپایداری روزگار را نشان دادی. لذت مبارزه را چشاندی. ارزش شهادت را آموختی."

 

سه طلاقه

" من دنیا را طلاق دادم. خدای بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند. مقیاسها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت و خواسته های عادی و مادی و شخصی در نظرم حذف شد. روزگاری گذشت که دنیا و مافیها را سه طلاقه کردم و ازهمه چیز خود گذشتم. از همه چیز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و این شاید مهمترین و اساسی ترین پایه پیروزی من در این امتحان سخت باشد."

 




[ سه شنبه 27 فروردين 1392 ] [ 3:16 بعد از ظهر ] [ منتظر ]

 

 

شهید چمران

می خواستم شمع باشم

" همیشه می خواستم که شمع باشم ، بسوزم ، نور بدهم و نمونه ای از مبارزه و کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم . می خواستم همیشه مظهر فداکاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم. می خواستم در دریای فقرغوطه بخورم و دست نیاز به سوی کسی دراز نکنم. می خواستم فریاد شوق و زمین وآسمان را با فداکاری و آسمان  پایداری خود بلرزانم. می خواستم میزان حق و باطل باشم و دروغگویان ومصلحت طلبان و غرض ورزان را رسوا کنم. می خواستم آنچنان نمونه ای در برابر مردم به وجود آورم که هیچ حجتی برای چپ و راست نماند،  طریق مستقیم روشن و صریح و معلوم باشد، و هر کسی در معرکه سرنوشت مورد امتحان سخت قرار بگیرد و راه فرار برای کسی نماند..."

 





برچسب‌ها: مناجات ,
ادامه مطلب
[ سه شنبه 27 فروردين 1392 ] [ 2:21 بعد از ظهر ] [ منتظر ]




[ سه شنبه 9 آبان 1391 ] [ 12:34 قبل از ظهر ] [ منتظر ]

 

  

 

 

کارنـــــــــــــــــــامـــه‌ ام

 

 

 

پر از تقلب و گناه

 

 

 

 

خط خطی سیاه

 


هیچ وقت درسخوان نبوده‌ام ولی

 

 

 


در شب
تولدت

 

 

 


مثل کاج توی طاق نصرت محله کار کرده‌ام

 


شاخه‌های خشک داربست را بهار کرده‌ام


 






ادامه مطلب
[ دو شنبه 8 آبان 1391 ] [ 4:12 بعد از ظهر ] [ منتظر ]

1-حجاب یعنی من مجهز به آنتی ویروس هوس و وسوسه هستم

2-به زلفانت بیاموز که بیرون ارزش دیدن ندارند.

3-
کس غنچه نهان شده دربرگ را نچید

                                  از بی حجابی است اگر عمر گل کم است.

4- حجاب نیمی از ایمان است.

5-اصالت زن مسلمان عفت اوست که حجاب مهمترین رکن آن است.

6-ای زنان زینت های خود را آشکار نسازید مگربرای محرمانتان .



 





ادامه مطلب
[ جمعه 21 مهر 1391 ] [ 8:59 قبل از ظهر ] [ منتظر ]

 

 

ای كاش آن اوایل كه زبان گشودم، نزدیكانم مرا به گفتن یا مهدی وا می‌داشتند. ای كاش مهد كودكم، مهد، آشنایی با تو بود. كاشكی در كلاس اول دبستان، آموزگارم الفبای عشق تو را برایم هجی می‌كرد و نام زیبای تو را سر مشق دفترچة تكلیفم قرار می‌داد.

در دوره راهنمایی، هیچ كس مرا به خیمه سبز تو راهنمایی نكرد.

در سال‌های دبیرستان، كسی مرا با تو ـ كه مدیر عالم امكان هستی ـ پیوند نزد.

در كتاب جغرافی ما، صحبتی از «ذی طوی» و «رضوی» نبود.

در كلاس تاریخ، كسی مرا با تاریخ غیبت غربت و تنهایی تو آشنا نساخت.

در درس دینی، به ما نگفتند «باب الله» و «دیّان دین» حق تویی.

دریغ كه در كلاس ادبیات، آداب ادب ورزی به ساحت قدس تو را گوش زد نكردند.

چرا موضوع انشای ما، به جای «علم بهتر است یا ثروت»، از تو و از ظهور تو و روش‌های جلب رضایت تو نبود؟! مگر نه این است كه بی تو، نه علم خوب است و نه ثروت؟

 

مولای من! در دانشگاه هم كسی برایم از تو سخن نگفت؛ پرچمی به نام تو افراشته نبود؛ كسی به سوی تو دعوت نمی‌كرد؛ هیچ استادی برایم اوصاف تو را بیان نكرد. كاركرد دروس معارف اسلامی و تاریخ اسلام، جبران كسری معدل دانشجویان بود!


اینك اما در عمق ضمیر خود، تو را یافته‌ام؛ چندی است با دیده دل تو را پیدا كرده ام؛ در قلب خویش گرمای حضورت را با تمام وجود حس می‌كنم؛ گویی دوباره متولد شد‌ه‌ام.

 

آقای من!

 

از كجا آغاز كنم؟ از خود بگویم یا از دیگران؟ از نسل‌های گذشته بگویم یا از نسل امروز؟ از دوستان شكوه

 

كنم یا از دشمنان؟ از آنانی بگویم كه خاطر شریف تو را می‌آزارند؟ از آنها كه دستان پدرانه و مهربانت را

 

خون ریز معرفی می‌‌كنند؟ از آنها كه چنان برق شمشیرت را به رخ می‌كشند

 

كه حتی دوستانت را از ظهورت می‌ترسانند؟

 

از آنها كه بر طبل نومیدی می‌كوبند و زمان ظهورت را دور می‌پندارند؟

 

از خود آغاز می‌كنم كه هركس از خود شروع كند، امر فَرَج اصلاح خواهد شد.

 

 

 

 

می‌خواهم به سوی تو برگردم. یقین دارم برگذشته‌های پر از غفلتم، 

 

كریمانه چشم می‌پوشی؛ می‌دانم توبه‌ام را قبول می‌كنی 

و با آغوش باز مرا می‌پذیری. 

 

من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، 

دورادور مرا زیر نظر داشتی... العفو... العفو.... .




[ سه شنبه 28 شهريور 1391 ] [ 6:38 قبل از ظهر ] [ منتظر ]

    الهي...!

بي مثل و مانندي و به چيزي نمي ماني، مرا در نهان و آشكار مي بيني و پيدا و پنهانم را مي داني، گناه كه مي كنم، به توبه فرامي خواني، آگاه از پيدا و نهاني، خطا پوش بندگاني، روزي رسان جهانياني، پذيراي دلهاي پشيماني، قبولم كن، كه پناه خاطره هاي پريشاني...!




[ سه شنبه 28 شهريور 1391 ] [ 6:23 قبل از ظهر ] [ منتظر ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد
درباره وبلاگ

دختران دیروز وامروز
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ریحانه ها و آدرس reyhaneha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

کد لوگو وبلاگ یا صاحب الزمان

یا صاحب الزمان

3-به ظاهر نیست
کد موزیک آنلاین برای وبگاه

کد متحرک کردن عنوان وب

كدهای جاوا وبلاگ




کد متحرک کردن عنوان وب